سیستم سازی کسب و کار چیست؟

سیستم سازی راهکاری عملی برای تولید درآمد بیشتر با کار کمتر (ثروت هوشمند)

محیط کسب و کار همواره در حال تغییر است، از این رو کسب و کارهایی می‌توانند پایدار بمانند که خود را با تغییرات مختلف هماهنگ کنند. سیستم سازی کسب و کار یک رویکرد سیستماتیک است که سبب می‌شود کارها به صورت مؤثرتر، کارآمدتر و با سازگاری بیشتر با محیط انجام شوند.

در حقیقت به مجموعه‌ای از اصول و روش‌هایی که فرآیند انجام فعالیت‌ها و وظایف را در یک شرکت مشخص می‌کنند، سیستم سازی کسب و کار گفته می‌شود.

به مجموعه‌ای از اصول و روش‌هایی که فرآیند انجام فعالیت‌ها و وظایف را در یک شرکت مشخص می‌کنند، سیستم‌سازی در کسب ‌و کار گفته می‌شود.

به زبان ساده، در هر کسب و کاری چارچوب‌ها، سیاست‌ها و روش‌های کاری و تجاری وجود دارد که تمام فرآیندهای کلیدی بر اساس آن‌ها به صورت منظم و یکپارچه انجام می‌شوند. این سیاست‌ها از کارهای ساده مانند نحوه‌ی پاسخگویی به تلفن و پروتکل‌های اداری تا فرآیندهای پیچیده‌تر مانند نحوه‌ی پاسخگویی به نیازهای مشتریان و ایجاد رضایت در آن‌ها را شامل می‌شود. سیستم سازی وظیفه‌ی ایجاد این چارچوب‌ها در هر کسب و کاری را بر عهده دارد.

فرآیند سیستم سازی با همه‌ی اجزای یک کسب و کار مرتبط است و سیستم‌هایی از قبیل سیستم‌های موجودی، سیستم‌های پشتیبانی، سیستم‌های آموزشی و ارزیابی، سیستم‌های استخدام، سیستم‌های فروش و… را شامل می‌شود.

سیستم‌های کسب و کار به سه دسته کلی تقسیم می‌شوند:

۱- سیستم‌های نرم که در برگیرنده‌ی افراد و ایده‌ها بوده و شیوه‌های مورد استفاده توسط کارکنان برای انجام کارها را شامل می‌شود.

۲- سیستم‌های سخت که مربوط به تجهیزات فیزیکی کسب و کار هستند و بهره‌وری و کارآمدی شرکت را افزایش می‌دهند.

۳- سیستم‌های اطلاعاتی که شامل فرآیندهای فناوری اطلاعات هستند و اطلاعات مربوط به عملیات کسب و کار را جمع‌آوری می‌کنند تا بین آن‌ها مقایسه انجام داده و بهترین روش‌ها را ارائه دهند.

ضرورت سیستم سازی در کسب و کار

باید بین کارآفرینانی که درباره‌ی موضوع یک کسب و کار معین اطلاع دارند و بین کارآفرینانی که بر تکنیک‌های مختلف انجام یک کسب و کار مسلط هستند، تفاوت ویژه‌ای قائل شد. به همین دلیل است که همواره کارآفرینانی که یک کسب و کار را شروع می‌کنند، پتانسیل بالایی برای شکست خوردن دارند. در واقع همه کارآفرینانی که یک کسب و کار را آغاز می‌کنند، درباره‌ی آن کسب و کار اطلاعاتی دارند اما فقط بعضی از آن‌ها علاوه بر کسب اطلاعات، تکنیک‌های مربوط به کسب و کار را آموخته اند.

مزایای سیستم سازی کسب و کار:

  • فرآیندهای اصلی شرکت متکی به یک شخص نخواهد بود.
  • حفظ دستآوردهای سازمان در طول زمان
  • کاهش خطای انسانی در انجام فرآیندها
  • مدیریت دانش
  • دسترسی ساده به اطلاعات و امکان تجزیه و تحلیل داده‌ها
  • تمرکز بیشتر مدیران در توسعه کسب و کار به جای کنترل فرآیندها

استفاده از فرآیند سیستم سازی کسب و کار یکی از ضروری‌ترین تکنیک‌هایی است که مزایای بسیار زیادی را برای کسب و کار شما به همراه خواهد داشت:

عدم اتکای کسب و کار به اشخاص

کارآفرینان باید دستورالعمل‌هایی را برای نحوه‌ی اجرای دقیق کارها تدوین کنند تا کسب و کار بتواند بدون تکیه بر آن‌ها و یا هیچ شخص دیگری مسیر خود را بپیماید. سیستم سازی کسب و کار از طریق جایگزین کردن روال‌ها و فرآیندها با اشخاص، به کسب و کار ثبات بخشیده و از این طریق سبب افزایش تمرکز مدیران بر توسعه‌ی قسمت‌های دیگر می‌شود. کسب و کارهایی که متکی به اشخاص یا کارکنان باشند، با هرگونه تغییری در نیروی انسانی دچار مشکل می‌شوند.

تثبیت دستاوردها

امروزه کسب و کارهایی که به سیستم سازی پرداخته باشند، از شانس بیشتری برای حضور پایدار در بازارهای رقابتی برخوردار هستند. این شانس بیشتر به دلیل سیستماتیک بودن کارها، تثبیت دستاوردهای قبلی و رو به جلو بودن آن‌ها است. این در حالی است که در کسب و کارهای فاقد سیستم ممکن است در هر مرحله از مسیر، تمام دستاوردها از بین بروند و کسب و کار از هم فرو بپاشد.

کاهش خطای انسانی

یکی از مهم‌ترین علت طراحی سیستم‌های کسب و کار، کاهش خطاها و شفافیت بیشتر عملکردها است. در سیستم‌های کسب و کار نقش عوامل انسانی به میزان قابل ملاحظه‌ای کاهش می‌یابد و در نتیجه احتمال وقوع خطاهای انسانی کمتر می‌شود.

مدیریت دانش

این مقوله یکی از بخش‌های مهم هر کسب و کاری محسوب می‌شود که ممکن است با رفتن یک یا چند نفر از افرادی که در شرکت مسؤلیتی به عهده دارند، دچار اختلال شود. سیستم سازی نوعی استقلال هویتی برای کسب و کار به وجود می‌آورد به گونه‌ای که با وجود افراد مختلف بتواند بدون هیچ‌گونه مشکلی به مسیر خود ادامه دهد.

تسهیل مدیریت اطلاعات

در کسب و کاری که عمل سیستم سازی انجام گرفته است، دسترسی به اطلاعات توسط مدیران و کارمندان به راحتی انجام می‌گیرد و این اطلاعات در هر مرحله قابل پیگیری و تجزیه و تحلیل هستند.

افزایش تمرکز مدیران

بسیاری از مدیران فکر می‌کنند که باید بیشتر کارها را خودشان انجام دهند، چون احتمالا کارمندانشان به اندازه آن‌ها توانایی انجام کارها را ندارند؛ از طریق سیستم سازی کسب و کار، مدیران می‌توانند بیشتر کارهایی را که تا قبل از آن خودشان مجبور بودند انجام دهند، به کارمندان واگذار کنند و خود به توسعه هرچه بیشتر کسب و کار بیندیشند. وجود سیستم در یک کسب و کار اعتماد به یک سری از استانداردها است که زیاد به اشخاص اتکایی ندارد.

چه کسانی به سیستم سازی نیاز دارند؟

۱- کسانی که از وقفه‌های دائمی کارمندان در حین کار به ستوه آمده‌اند و مجبورند بخشی از تمرکز ذهنی خود را بر نظارت‌های سخت بر عملکرد کارمندان قرار دهند.

۲- کسانی که به حفظ و رشد مستمر کسب و کار خود فکر می‌کنند و فقط دنبال آن نیستند که خود تمام کارها را انجام دهند و مالکیت شخصی خود را در تمام فرآیندها اعمال کنند. این افراد از طریق سیستم سازی کسب و کار از حداکثر توان کارکنان خود استفاده می‌کنند.

۳- کسانی که ایده‌ها و برنامه‌های زیادی دارند و همیشه تصور کرده‌اند که به دلیل مشغله‌ی زیاد و نبود زمان کافی هیچ‌گاه نمی‌توانند به همه‌ی آن‌ها برسند. سیستم سازی کسب و کار زمان و انرژی این دسته از افراد را بهینه کرده و به آن‌ها فرصت رسیدگی به کارهای دیگر را می‌دهد.

۴- کسانی که چند کسب و کار دارند و می‌خواهند همه‌ی آن‌ها را با هم مدیریت کنند بدون آن که خود را از نزدیک درگیر جزیی ترین کارها نمایند.

۵- کسانی که می‌خواهند علاوه بر حفظ کسب و کار خود آن را به نسل‌های بعد نیز منتقل کنند و نیروهای متخصص بپرورانند.

مراحل اساسی سیستم سازی کسب و کار

برای پیاده سازی یک سیستم باید مراحل زیر را به صورت گام به گام طی کرد:

گام اول: بهره‌گیری از تجربیات کارمندان در شروع فرآیند سیستم سازی کسب و کار اهمیت زیادی دارد. به هرحال کارمندانی که در هر بخش از کسب و کار شما مشغول کار هستند، اطلاعات دقیق‌تری درباره‌ی حیطه‌ی وظایف خود دارند و با پیچ و خم‌های کارها آشنایی بیشتری دارند. برگزاری یک جلسه‌ی مشورتی برای شروع فرآیند سیستم سازی امری ضروری است.

گام دوم: در این مرحله باید مشخص کنید که چه فرآیندهایی وجود دارند تا بتوانید برای آن‌ها برنامه‌ریزی کنید.

گام سوم: ابتدا و انتهای هرکدام از فرآیندها باید مشخص شود. باید بدانید که هر فرآیند قرار است از کجا شروع شود، در نهایت به کجا ختم شود و چه خروجی داشته باشد. نظرات کارمندان در این زمینه و ثبت اطلاعات آن‌ها از نتایج فرآیندها، مقدمه‌ای برای مراحل بعدی محسوب می‌شود.

گام چهارم: شناسایی نیازهای مشتریان باید به دقت انجام گیرد. هر فرآیند باید معطوف به بخشی از تأمین نیازهای مشتریان و در خدمت آن باشد. فرآیندهایی که بود و نبودشان تفاوتی ندارد، باید حذف شوند.

گام پنجم: پس از تعیین فرآیندها و جزییات آن‌ها باید برای آن‌ها مسئول انتخاب کنید. مسئول هر فرآیند کسی است که تعهد به پایان رساندن آن را برعهده دارد. این کار برای تضمین کارایی فرآیند ضروری است.

گام ششم: از همه‌ی کارهایی که در پنج مرحله‌ی قبلی انجام داده‌اید، مدلی تهیه کنید و آن را در قالب نمودار و اشکال گرافیکی بر روی کاغذ بیاورید. این کار به درک کلی شما از وضعیت سیستم طراحی شده کمک می‌کند. سعی کنید در طراحی نقشه‌های کسب و کار استانداردها را رعایت کنید تا برای همگان به راحتی قابل مطالعه باشد.

گام هفتم: سیستم طراحی شده باید مورد توافق همه و یا حداکثر کارمندان قرار گیرد تا اعتبار اجرایی لازم برخوردار باشد.

گام هشتم: به تیم کاری خود درباره‌ی سیستم طراحی شده آموزش‌های لازم را یاد بدهید. شاید به مقداری زمان نیاز باشد تا اعضای مجموعه‌ی شما بتوانند خود را با سیستم طراحی شده هماهنگ کنند.

گام نهم: در طراحی سیستم، زیاد آرمانگرا نباشید. وجود یک سیستم با حداقل اصولی که در بالا گفته شد بهتر از نبود هیچگونه سیستمی است. اگر به فکر افزایش بهره‌وری سیستم هستید، بهتر است با یک سیستم حداقلی کار را شروع کنید و در طول زمان به اصلاح و بهبود آن فکر کنید. طراحی یک سیستم ایده‌آل در اول کار هدفی بلند پروازانه به نظر می‌رسد.

سیستم سازی در دنیا

بیش از ۲۵ سال از زمانی که مایکل گربر برای اولین بار مفهوم سیستم سازی کسب و کار را به طور رسمی بیان کرد، می‌گذرد. در طول این سال‌ها پیشرفت‌های زیادی در راستای توسعه‌ی فناوری صورت گرفته و امروزه برنامه‌های نرم‌افزاری مبتنی بر فناوری اطلاعات محوریت بسیاری از عملیات تجاری مانند بودجه بندی، منابع انسانی و مدیریت عملکرد را تشکیل می‌دهند.

در سال ۲۰۱۱ کتاب گربر (افسانه کارآفرینی) درباره‌ی سیستم سازی، به عنوان کتاب اول در زمینه‌ی کسب و کار در دنیا شناخته شد و این نشان دهنده‌ی اهمیت این موضوع است. فرآیند سیستم سازی جزء مهمی از کسب و کارهای امروزی شناخته می‌شود و سمینارها و کارگاه‌های آموزشی متعددی در سراسر دنیا در این زمینه برگزار می‌گردد.

اگر چه میلیون‌ها کسب و کار بزرگ و کوچک در سراسر جهان وجود دارد، اما فقط تعداد کمی از آن‌ها موفق می‌شوند به اهداف بلند خود دست پیدا کنند. تحقیقات نشان می‌دهد که بیش از ۸۵ درصد از کسب و کارها هیچگونه سیستمی ندارند و کاملاً وابسته به اشخاص هستند؛ این مسئله آن‌ها را به شدت ناپایدار می‌کند به طوری که مدت کوتاهی بعد از آغاز کار دچار بحران‌های جدی می‌شوند.

سیستم سازی هم‌چنین در کاهش هزینه‌ها مؤثر بوده و از طریق خودکارسازی وظایف تکراری، کاهش ریسک‌ها و بهبود عملیات‌ها حدود ۳۰ تا ۵۰ درصد هزینه‌های کسب و کار را کاهش می دهد. به طور میانگین سیستم سازی در کسب و کار بهره‌وری را بین ۲۰ تا ۳۰ درصد افزایش داده و بازده‌ی فروش را ۵/۱۲ درصد افزایش می‌دهد و هم‌چنین سرعت فرآیندها را بین ۲۵ تا ۴۰ درصد افزایش می‌دهد.

طراحی سیستم برای کسب و کار، نیاز به تعداد کارمندان بیشتر را تا ۱۲ درصد کاهش داده و سرعت پروژه‌ها را در کمتر از ۶ ماه تا ۶۵ درصد افزایش می‌دهد. ۷۸ درصد از سازمان‌ها سرمایه‌‎گذاری در سیستم سازی را باعث افزایش انعطاف پذیری خود می‌دانند و معتقدند که این کار به تقویت روابط با مشتریان کمک شایانی می‌کند.

 

منبع: Virgool.io

8 دلیل که شما به برنامه بازاریابی نیاز دارید.

بدیهی است در محیط فروش رقابتی امروز، برای رشد کسب‌وکار، می بایست متمایز بود. در زیر 8 دلیل بیان شده است که چرا یک برنامه بازاریابی کمک می کند تا  این تمایز را ایجاد کند:

1. برنامه بازاریابی به شما کمک می‌کند که کسب‌وکار و بازار خود را به طور کامل تحلیل کنید.

یک برنامه بازاریابی به شما کمک می‌کند تا:

  • مخاطب هدف خود را تعریف کنید
  • رقبای خود آشنا شوید.
  •  تمام عواملی ( اجتماعی و سیاسی و غیره) که ممکن است بر توانایی شما در بازار تاثیر بگذارند، توجه کنید. این به شما کمک می‌کند که بفهمید چه چیزی باعث می‌شود شرکت شما منحصر به فرد شود. زمانی که می‌دانید رقبای شما چه کسانی هستند، زمان آن رسیده که تصمیم بگیرید چطور کسب‌وکار خود را پیش ببرید.

چه چیزی شما را از رقبایتان جدا می‌کند؟

2. یک برنامه بازاریابی تصمیم‌گیری شفاف را ممکن می‌سازد.

با آگاهی از کسب و کارتان و بازار خود در ذهنتان، اکنون می‌توانید سوالات مهم بازاریابی را ارزیابی کنید. چه کانال‌ها و تاکتیک‌های بازاریابی خوب کار می‌کنند؟ آیا محصولات شما نیازهای مشتریان شما را برآورده می‌کنند، و آیا قیمت شما برای بازار شما متناسب است؟ این سوالات را از هم از نظر اهداف و هم بودجه در نظر بگیرید تا ابعاد کامل تری برایتان روشن شود.
بدین ترتیب اهداف بازاریابی شما با اهداف و استراتژی‌های کسب‌وکار شما همخوانی می یابند.
یک برنامه بازاریابی خوب باید برای کمک به دستیابی به اهداف کسب‌وکار کلی و موفقیت کسب‌وکار شما طراحی شود.

3. برنامه بازاریابی کسب و کار شما را تحت کنترل دارد.

یک برنامه بازاریابی به عملیات روزانه شرکت کمک خواهد کرد. این به شما این امکان را می‌دهد که منابع، تیم و عملکرد کلی شرکت خود را زیر نظر داشته باشید، همچنین موجب انگیزه و مانع از ایجاد ترس می‌شود.

4. برنامه بازاریابی ایده‌های متناسب با مفاهیم بازاریابی ایجاد می‌کند.

پیش بردن یک کسب‌وکار سخت است یک برنامه بازاریابی، اصول را برای تبدیل ایده‌ها به یک واقعیت فراهم می‌کند. همچنین به جلوگیری از اتلاف وقت کمک می‌کند و به شما این امکان را می‌دهد که همچنان بر روی کسب‌وکار خود تمرکز کنید.

5. این کار به ایجاد وظایف و زمانبندی کمک می‌کند.

فعالیت‌های بازاریابی مدرن بسیار متفاوت هستند و به خلاقیت و جسارت نیاز دارند. کسانی که مسئول اجرای چنین فعالیت‌هایی هستند ممکن است کاملا در نگاه اول گرفتار شوند. یک برنامه بازاریابی به شما کمک می‌کند تا تکالیف را به یک راهنمای گام‌به‌گام برای رسیدن به آن‌ها در زمان دلخواه خود تبدیل کنید.

6. در به موفقیت رسیدن راههای تامین مالی کمک خواهد کرد.

اگر به دنبال سرمایه گذاران باشید، یک برنامه بازاریابی برای نشان دادن به آن‌ها یک سند ضروری است. ارائه یک برنامه بازاریابی با جزئیات به حامیان مالی بالقوه، آن‌ها را به توانایی شما برای رسیدن به اهداف شرکت مطمئن تر خواهد کرد.

7. همه کارکنان اتفاقات درون شرکت را درک خواهند کرد.

مهم است که تمام کارمندان از چرخه فعالیت‌های بازاریابی مطلع باشند تا بتوانند بر عملیات کسب‌وکار تاثیر بگذارند. همچنین اعضای تیم شما اگر با کسی که به یک سرویس و یا محصول خوب از نوع سرویس و یا محصول شما نیاز دارد روبرو می‌شوند، می‌توانند بهترین حامیان شما باشند، و این حمایت از تبلیغ کردن شرکتی که برای آن کار می‌کنند مفیدتر و کارآمدتر است!

8. یک برنامه بازاریابی شما را متمرکز نگه می‌دارد.

امروزه با انبوهی از ابزارها، تاکتیک‌ها و تکنولوژی‌های موجود مواجهیم، یک برنامه بازاریابی عوامل حواس‌پرتی را از بین می‌برد و شما را بر مسائل مربوط به کسب‌وکار خود متمرکز می‌کند. همچنین کار کردن در جهت اهداف را آسان‌تر می‌سازد و در پایان

طراحی برنامه بازاریابی دیدی روشن نسبت به موفقیت کسب‌وکارتان به شما خواهد داد.

منبع: ibazaryabi.com

اینفلوئنسر مارکتینگ (Influencer Marketing) چیست؟ (قسمت دوم)

اینفلوئنسرها در شبکه‌های اجتماعی

تا اینجای کار سعی کردیم تعریف کلی از مفهوم اینفلوئنسرمارکتینگ و اینفلوئنسر داشته باشیم در این بخش بیشتر بر چیزی که امروز همه از آن صحبت می‌کنند و بیشتر کمپین‌های اینفلوئنسرمارکتینگ حول آن اجرا می‌شود می‌پردازیم.

اینفلوئنسرها در شبکه‌های اجتماعی با تولید محتوا در حوزه‌ای مشخص که در آن تخصص و دانش دارند مخاطبانی که پیگیر و علاقه‌مند به آن حوزه هستند را به خود جذب می‌کنند.

در شبکه‌های اجتماعی می‌توان اینفلوئنسرها را به چند دسته‌ی کلی تقسیم کرد:

  • سلبریتی‌ها
  • افراد متخصص و رهبران افکار
  • بلاگرها و تولید کنندگان محتوا
  • میکرو اینفلوئنسرها

سلبریتی ها

قدرت نفوذ سلبریتی‌ها بر مردم  و تاثیر فوق العاده آن‌ها در افزیش آگاهی از برند و فروش محصولات امروز برای همه روشن است و بسیاری از برندهای دنیا از قدرت تاثیرگذاری سلبریتی ها در کمپین‌های بازاریابی خود استفاده می‌کنند، اگر چه تاثیرگذاری سلبریتی‌ها فقط به شبکه‌های اجتماعی محدود نمی‌شود اما امروز محبوب‌ترین و پرطرفدارترین صفحات به سلبریتی‌ها تعلق دارد و پیشنهادات و صحبت‌های آن‌ها بیش از هرچیز در فضای مجازی مورد توجه قرار می‌گیرد.

بزرگ‌ترین چالش در به کارگیری این دسته از اینفلوئنسرها تعداد کم آن‌هاست، هر سلبریتی حاضر به فعالیت در کمپین‌های بازاریابی نیست و اگر هم باشد به احتمال زیاد هزینه‌ی بسیار زیادی به همراه خواهد داشت.

 از طرفی دیگر، همانطور که پیش‌تر گفتیم، اینفلوئنسرهایی که محصول یا برندی را Promote می‌کنند تا مدتی بعد نمی‌توانند سراغ برندی دیگر برود چرا که از اعتبار و قدرت تاثیرگذاریشان کاسته می‌شود.

از دیگر چالش‌های فعالیت سلبریتی‌ها به عنوان اینفلوئنسر تاثیر معکوسی است که ممکن است در خرید یک کالا داشته باشند، مثلا ممکن است جاستین بیبر تاثیرگذاری و محبوبیت بسیار زیادی در میان افراد نوجوان و جوان داشته باشد اما قطعا اگر کرم ضد آکنه را تبلیغ کند دیگر کسی سراغ آن محصول نخواهد رفت.

افراد متخصص و رهبران افکار

افراد صاحب تخصص و رهبران افکار به دلیل دانش، صلاحیت و جایگاه‌ای که دارند مورد احترام و اعتماد هستند اما بیشتر این اعتبار از جایگاه آن‌ها (جایی که در آن مشغول به کار هستند) ناشی می‌شود، به عنوان مثال یک روزنامه‌نگار شاید در موضوعی که می‌نویسد متخصص نباشد اما به دلیل این که در روزنامه‌ی مطرح کار می‌کند حرفش بیش از دیگران اعتبار دارد.

این فراد متخصص و رهبران افکار شامل گروه‌های زیر می‎شوند:

  • روزنامه‌نگارها
  • چهره‌های دانشگاهی و نویسندگان
  • کارشناسان صنایع مختلف

حتی بلاگرها و تولیدکنندگان محتوا در شبکه‌های اجتماعی که در گروهی دیگر از اینفلوئنسرها جای می‌گیرند، از رهبران افکار تاثیر می‌پذیرند به خاطر همین ارجاع دادن به رهبران افکار در پست‌های بلاگ بسیار رایج است.

بلاگرها و تولید کنندگان محتوا

بلاگ‌های تخصصی متعددی در زمینه‌های مختلف مثل ورزش و سلامتی، زیبایی، خودرو، تکنولوژی و حتی مارکتینگ وجود دارد که از تاثیرگذاری بالایی برخوردارند و مخاطبان این بلاگ‌ها برای محتوا و به خصوص نویسندگان آن ارزش بسیاری زیادی قائل هستند.

اینفلوئنسرمارکتینگ از طریق بلاگرها به روش‌های مختلفی انجام می‌شود که معمول‌ترین آن ارائه‌ی محصول به بلاگر است تا بعد از مصرف آن نقد و بررسی راجع به آن بنویسند و نگاهی مثبت در مخاطب نسبت به برند ایجاد کنند. روش دیگر، روش اسپانسری است که در این حالت می‌توانید کنترل زیادی روی محتوای نویسنده داشته باشید و حتی لینک وب‌سایت خود را در پست بلاگ درج کنید، این روش در میان تولیدکنندگان محتوا در شبکه‌های اجتماعی (اینستاگرام، یوتوب و…) رایج تر است.

میکرو اینفلوئنسرها

میکرو اینفلوئنسرها افرادی هستند که در زمینه‌ای خاص به طور مرتب در شبکه‌های اجتماعی به تولید محتوا می‌پردازند آن‌ها نه شبیه سلبریتی‌ها هستند و نه اینفلوئنسرهای مشهور، چهره‌های ناآشنایی دارند و اغلب فقط در حوزه‌ای که در آن مشغول به فعالیت هستند شناخته می‌شوند. تعداد دنبال‌کنندگان این افراد بسیار کمتر از اینفلوئنسرهای دیگر است اما از قدرت تاثیرگذاری بالایی در مخاطبان برخوردار هستند.

 

منبع: modir.tv

 

اینفلوئنسر مارکتینگ (Influencer Marketing) چیست؟ (قسمت اول)

اینفلوئنسرمارکتینگ! شاید بعد از شنیدن این کلمه بلافاصله یاد اینستاگرام و افراد کمدین یا خلاقی که در شبکه‌ها‌ی اجتماعی کلیپ‌های خنده‌دار می‌سازند و لا به لای این کلیپ‌ها اسمی از کسب و کار و محصول می‌آورند بیافتید اما اینفلوئنسرمارکتینگ و استفاده از قدرت افراد تاثیرگذار بر تصمیم گیری مخاطبان، بسیار گسترده‌تر و فراتر از این بوده و قدمت آن به سال‌ها قبل‌تر از بازاریابی شبکه‌های اجتماعی برمی‌گردد.

مردم روزانه با انواع مختلفی از تبلیغات و Promotion رو به رو هستند اما هر روز تاثیرپذیری آن‌ها (که می‌تواند خرید، آگاهی از برند و… باشد) سخت‌تر می‌شود. در این میان روش‌هایی مثل افیلیت مارکتینگ، بازاریابی نیچ، بازاریابی دهان به دهان و اینفلوئنسرمارکتینگ هستند که به دلیل تاثیرگذاری و اثربخشی بالا بیش از روش‌های دیگر مورد توجه بازاریابان قرار گرفته و هر روز کسب وکارهای بیشتری از آن در راستای برنامه‌ی بازاریابی خود بهره می‌برند.

تعریف اینفلوئنسرمارکتینگ

پیش از تعریف مفهوم اینفلوئنسرمارکتینگ، اگر نگاهی به معنای لغوی آن داشته باشیم، واژه‌ی ” Influence” به معنای تاثیرگذاری بوده و Influencer به (فرد) تاثیرگذار گفته می‌شود. پس اینفلوئنسر مارکتینگ را می‌توان بازاریابی افراد تاثیرگذار ترجمه کرد. در واقع تعریف اینفلوئنسرمارکتینگ دقیقا در معنای لغوی آن آشکار است.به بیان خلاصه‌تر؛ اینفلوئنسرمارکتینگ به بازاریابی محصولات و خدمات از طریق افرادی که تاثیر بر تصمیم خرید مردم دارند گفته می‌شود.

این تاثیرگذاری از تخصص، شهرت و محبوبیت آن‌ها ناشی می‌شود و شباهت زیادی به بازاریابی دهان به دهان دارد با این تفاوت که در این روش از افراد تاثیرگذار به جای مصرف کنندگان عادی استفاده می‌شود و  بیشتر بر افزایش آگاهی از برند (Brand Awareness)  تمرکز می‌شود تا فروش مستقیم محصولات.

اگرچه اینفلوئنسرمارکتینگ به تازگی رونق گرفته و همگی آن را با بازاریابی شبکه‌های اجتماعی به خصوص اینستاگرام می‌شناسند اما تاثیرگذاری از طریق افراد مشهور و محبوب سال‌هاست که وجود داشته و برندهای مختلف مدت‌هاست که از محبوبیت و قدرت نفوذ بالای سلبریتی‌ها برای تبلیغ محصولات یا Promotion برند خود استفاده ‌می‌کرده اند.

تاثیرگذاری بر تصمیم یا آگاهی مردم می‌تواند جنبه‌های مختلفی را دربرگیرد و ممکن است از انتخاب یک نماینده در انتخابات ریاست جمهوری گرفته تا تصمیم برای خرید یک کالا و اعتماد و شناخت یک برند متفاوت باشد.

اینفلوئنسر کیست و چه ویژگی‌هایی دارد؟

به طور کلی هر کسی که بر عقیده، نظر، رفتار و تصمیم فردی دیگر تاثیر بگذارد اینفلوئسر محسوب می‌شود. اینفلوئنسر می‌تواند شخص حقوقی یا حقیقی باشد و از شخصیت‌های مطرح و سلبریتی‌ها گرفته تا سازمان‌ها و برندها را شامل شود اما در اینفلوئنسرمارکتینگ به اشخاصی با گروهی از مخاطبان وفادار و تاثیرپذیر ، ایفلوئنسر گفته می‌شود.

به بیان دقیق‌تر اینفلوئنسرها افراد مستقلی هستند که به خاطر تخصص، محبوبیت یا دانشی که دارند حرفشان در میان مخاطبانشان (نیچ بازار) از نفوذ و تاثیر بالایی برخوردار است.

یک اینفلوئنسر همیشه اینفلوئنسر نیست!

نکته‌ای که در تعریف اینفلوئنسرها نباید از آن غافل شد این است که این افراد ابزار بازاریابی نیستند که همیشه یکجور عمل کنند، اینفلوئنسرها همیشه و همه جا نمی توانند تاثیرگذار باشند. اشخاص تاثیرگذار فقط برای برندهای مشخص و در کمپین‌های خاص از قدرت تاثیرگذاری برخوردار هستند.

مثلا بلاگر یا سلبریتی‌ای که در حوزه‌ی سلامت و تناسب اندام شناخته می‌شود هرگز نمی‌تواند تاثیری که در معرفی محصولات رژیمی و ورزشی داشته در معرفی گوشی‌های موبایل داشته باشد و یا این که یک اینفلوئنسر نمی‌تواند در دو کمپین مختلف به طور همزمان تاثیرگذار باشد.

تعداد مخاطبان

یکی از رایج‌ترین اشتباهات در مواجه با اینفلوئنسرها معیار کیفیت سنجی آن‌ها بر اساس تعداد مخاطبان، لایک‌ها و کامنت‌های آن‌هاست در صورتی که این اعداد و ارقام صرفا به معنی محبوبیت افراد می‌باشد و نه تاثیرگذاری بیشتر، ممکن است شخصی مخاطبان کمتری داشته اما به دلیل دانش، تخصص و بهایی که به مخاطبان خود می‌دهد به مراتب تاثیرگذارتر از شخصی باشد که مخاطبان بسیار زیادی دارد اما از قدرت نفوذ و اعتبار پایینی برخوردار است.

پس تعداد مخاطبان و تعامل آن‌ها تنها معیاری برای اندازه‌گیری محبوبیت افراد است و نه میزان تاثیرگذاری آن‌ها.

اینفلوئنسرها یک انتخاب هستند

کاملا برعکس تبلیغات تلویزیونی که در میان برنامه‌های تلویزیون ناگهان پخش می‌شوند و فقط به خاطر این که کنترل تلویزیون رو پیدا نمی‌کنید ناچار به دیدن آن هستید و یا بیلبوردهای خیابان که فقط به خاطر این که در جلوی چشم هستند دیده می شوند، مخاطبان با خواسته و علاقه‌ی خود اینفلوئنسرها را دنبال می‌کنند و به پیشنهاداتشان گوش می‌دهند.

اما این را نباید فراموش کرد، همانطور که گفتیم اگر اینفلوئنسری همواره به تبلیغ و فعالیت در کمپین‌های متعدد بازاریابی بپردازد در نهایت درست مثل یک بیلبورد به رسانه‌ی تبلیغاتی تبدیل شده و مخاطبان نه از او تاثیر می‌پذیرند و نه حتی به پیام‌های تبلیغاتی‌اش توجه می‌کنند.

 

یک اینفلوئنسر:

  • به محتوا و حوزه‌ی کسب و کار برند علاقه دارد
  • دقیقا در حوزه‌ا‌ی که خود در آن شناخته شده از برندی صحبت می‌کند.
  • پیش از این که مخاطبان زیادی داشته باشد مخاطبانی وفادار دارد که به او اعتماد دارند
  • می‌داند چطور افراد را به سمت برند شما هدایت کند
  • پیشنهاداتش از ارزش بالایی برخوردار است

کسی که حداقل تاثیرگذاری را دارد:

  • فردی متظاهر است و هیچ تمایلی به محصولی که تبلیغ می کند ندارد
  • فقط به دلیل این که پول دریافت کرده از برندی صحبت می‌‎کند
  • مخاطبان زیادی دارد اما هیچ ارتباطی با حوزه‌ی کسب و کار شما ندارد.
  • به واسطه‌ی تعداد زیاد دنبال کنندگان شناخته می‌شود تا دانش و تخصص.
  • به طور همزمان در چند کمپین از برندهای مختلف فعالیت می‌کند.

منبع: modir.tv

5 قدم در یک برنامه بازاریابی ساده

سه قدم مقدماتی و دو قدم عملی

1.شناسایی مزیت های محصول

تمامی مزیت ها را بنویسید
توجه داشته باشین:
تمامی مزیت هایی که برای مشتری وجود داره، نه فقط ویژگی های محصول
مثال: ویژگی های تلویزیون مانند ابعاد، اتصال به اینترنت و … اگرچه بر اساس ویژگی محصول انتخاب صورت می گیرد، اما بر اساس ویژگی محصول خرید انجام نمی شود.

مثال:سایت فروش بلیط هواپیما
ویژگی محصول: توضیحات در مورد پروازها، مقایسه قیمت ها و…
مزیت:در آن توضیحاتی در مورد مکان های توریستی آمده است.

2.تشخیص مشکلاتی که محصول شما آنرا حل می کند.

3. احساسات را تحریک کنید.(احساسات مانند: ترس، غرور، شادی، گناه، حسادت و…)

همانطور که در قبل هم اشاره شد انتخاب ها منطقی و براساس ویژگی هاست، اما نکته کلیدی این است که: خریدها براساس احساسات انجام می شود. درسته که ما به ویژگی ها توجه و انتخاب هایی منطقی می کنیم. اما دلیل اصلی خرید بر پایه احساس انجام می شود.

با یک مثال سعی می کنم بهتر توضیح بدهم.
محصول: بیمه عمر
انتخاب ها بر اساس ویژگی ها ست. عقلانی و منطقی
اما خرید بر چه اساسی است؟
خرید هم بر اساس احساسی مانند ترس برای خانواده شکل می گیرد.

4.شناسایی مخاطب هدف

– اطلاعات مربوط به مشتری ایده آل را بنویسید.
(جنسیت، سن، درآمد، وضعیت تاهل، شغل، سفر، فرزندها، روش زندگی، محل ژندگی، مسکن، علایق و تفریح…)
این اطلاعات با جزییات بیشتر می تواند دقت شما را بیشتر کند.
جزییاتی مانند :

  • اهل رستوران رفتن است؟ خودش آشپزی می کند؟ چه نوع غذایی دوست دارد؟
  • چه کتابهایی مطالعه می کند؟
  • چگونه جستجو می کند؟ چگونه آموزش می بینند؟

5. حضور داشتن در مکانهایی که مخاطب حضور دارد.

  • در کجا می توان این افراد را پیدا کرد؟
  • برای تفریح به کجا می رود؟
  • وقت خود را بیشتر درکجا می گذراند؟
  • کجا خرید می کند؟
  • کدام رستوران می رود؟
  • اهل کدام شبکه های اجتماعی هست؟ در کدام گروه ها عضو هست؟
  • چه مجلات و روزنامه هایی مطالعه می کند؟
  • از این طریق می توانید درجایی باشید که تعداد زیادی از مخاطبین شما هستند.

نکاتی در مورد قدمهای عملیاتی

در این مرحله با سه c سرو کار داریم:

  • Creat: پیشنهادهای مناسب (Offers)
  • Capture: گرفتن و نگه داشتن سرنخ ها(leads )
  • Convert: فروش (To Sales)

مثال: فروش ipad

برای تولید سرنخ از مخاطبین هدف چه چیزهایی را می توان پیشنهاد داد؟
دادن اطلاعاتی که به دنبال آن هستند. مانند مقایسه ipad با دیگر وسایل. مقایسه ipad های مختلف با هم.

توجه داشته باشید که یک مشتری نیازهای مختلفی دارد که باید به آن توجه کرد. مانند:

  • نیاز به اطلاعات
  • نیاز به فکر کردن
  • نیاز به زمانی برای تصمیم گیری و خرید

و در این مراحل نیاز به همراهی شما دارد تا بتواند مراحل قیف فروش را طی کرده و خرید انجام شود.

استفاده از نمونه برنامه بازاریابی به شما کمک می کند. شاید به نوعی دیکته می‌کند که چگونه برنامه بازاریابی خود را شروع کنید.

منبع: www.ibazaryabi.com

ده راهکار خلاقانه برای محصولات قدیمی

هر محصول یا خدمتی که باعث شده به جایگاه فعلی خود در کسب‌وکار یا صنعت برسید، برای پیشبرد بلندمدت شما کافی نیست.
۸۰ درصد محصولات و خدماتی که مردم پنج سال پیش استفاده می‌کردند، امروز دیگر منقرض شده‌اند؛ یعنی به طور میانگین ۲۰ درصد محصولات و خدماتی که در بازار امروز ارائه می‌شود، از جمله محصولات خود شما، در مدت ۱۲ ماه منسوخ می‌شود و باید آن‌ها را با محصولات و خدمات جذاب‌تری جایگزین کرد.

با اینکه شاید مقابله با مشکل منسوخ شدن محصولات در نگاه اول دشوار به نظر آید، اما راه‌حل‌های خلاقانه با پرسیدن سوالات درست آشکار خواهند شد. همواره درباره محصولات و خدمات خود سوالاتی بپرسید تا به ایده‌هایی برسید که این محصولات و خدمات را قابل بازاریابی یا سودآورتر کند.

این سوالات را مدام از خود بپرسید و به آن‌ها پاسخ دهید.

۱. آیا محصولات و خدماتتان استفاده‌های دیگری هم دارند؟ آیا شرکت‌ها، صنایع یا مشتریان دیگر هم می‌توانند از آن‌ها استفاده کنند؟
یکی از قوانین ما این است که اگر محصول یا خدمت خوبی دارید که مشتریان آن را نمی‌خرند، به جای محصول، مشتریان را عوض کنید. شاید تلاش‌های بازاریابی و فروش را بر بازار هدف اشتباهی متمرکز کرده‌اید.

2. آیا می‌توانید کارهای شرکت دیگری را کپی یا تقلید کنید تا محصولات و خدماتتان بهتر شود‌؟ یکی از هوشمندانه‌ترین کارها در کسب‌وکار این است که رقبای موفق خود را تحسین کنید و به دنبال راه‌‌هایی برای انجام کارها به روشی بهتر از آن‌ها باشید.
به دنبال راه‌هایی برای انتقال یک نوآوری یا فناوری از یک صنعت به صنعتی دیگر باشید. هنری فورد ایده خط تولید خود را با مشاهده عملکرد کارخانه بسته‌بندی گوشت به دست آورد.
از کدام کسب‌وکارهای موفق در اطراف خود می‌توان ایده‌برداری کرد تا کسب‌وکاری کاراتر و سودآورتر داشته باشید؟

‌۳. آیا می‌توانید محصول فعلی خود را تصحیح کنید، تغییر دهید یا دوباره بسته‌بندی کنید تا متفاوت کار کند یا به نظر آید؟ آیا می‌توانید تغییر جدیدی به آن اضافه کنید؟ «والت دیزنی» و «روی دیزنی» در اواخر دهه ۱۹۴۰ مشغول بازدید از باغ‌های تیوولی کپنهاگ بودند که دریافتند این پارک بی‌عیب است و یک دانه کبریت یا تکه کاغذ در هیچ جای آن نیفتاده است. برعکس، تقریبا همه پارک‌های سرگرمی بزرگ و کوچک در آمریکا از جمله کانتی فِیرز و رودس کثیف، پر از آشغال و پسمانده غذا بودند. در آن لحظه فکر تاسیس دیزنی‌لند به ذهن والت رسید. او گفت: «می‌خواهم پارکی بسازم که آنقدر تمیز و زیبا باشد که والدین از همه جای دنیا کودکانشان را بارها و بارها برای بازدید از آن بیاورند».

4. آیا می‌توانید محصول را تقویت ‌کنید؟ آیا می‌توانید آن را بزرگ‌تر، قوی‌تر و درخشان‌تر ‌کنید؟‌ آیا آن را به روشی توسعه می‌دهید تا جذاب‌تر باشد؟
من هر سال خانواده خود را به گردش یک‌ هفته‌ای در دریای کارائیب با کشتی «شکوه دریاها» می‌برم. زمانی که این کشتی ساخته شد، بزرگ‌ترین کشتی تفریحی تاریخ بود که گنجایش ۵۰۰۰ نفر را داشت. این کشتی هفت محوطه کاملا مختلف از نیمه‌ استوایی تا کویری و تعداد زیادی رستوران اروپایی و آمریکایی دارد.

  روش‌های کم‌هزینه برای بازاریابی و تبلیغات

5. آیا می‌توانید آن را کوچک کنید؟ آیا می‌توانید آن را کوچک‌تر، کوتاه‌تر یا اقتصادی‌تر کنید؟ چه چیزی را از آن حذف یا کم می‌کنید تا ساده‌تر شود؟ آیا می‌توانید آن را به اجزایش تقسیم کنید و آن‌ها را جداگانه بفروشید؟‌

6. نظرتان درباره یک جایگزین چیست؟‌ آیا می‌توانید مواد، فرایند، روش تولید و توزیع یا تبلیغ و بسته‌بندی متفاوتی برای آن در نظر بگیرید؟

7. آیا می‌توانید اجزای محصول یا خدمت خود را تغییر دهید یا چیدمان آن را عوض کنید؟ آیا راهی هست که محصول یا خدمتتان را جذاب‌تر، قابل فروش‌تر، ارزان‌تر یا مطلوب مشتریان بیشتری کنید؟

8. آیا می‌توانید تفکر خود را برعکس کنید و رویکردی کاملا متفاوت با آنچه امروز انجام می‌دهید در پیش بگیرید؟ یکی از کارهای متضادی که چند سال پیش انجام دادم این بود که برای فروش موجودی بیش از اندازه محصول، به جای کاهش قیمت، آن را افزایش دادم. به خاطر ارزش دریافتی بالاتر و پاداش‌هایی که در نظر گرفته بودیم، آنقدر محصول فروختیم که در چند ماه اخیر به آن نرسیده بودیم.

9. آیا می‌توانید محصول خود را با چیز دیگری ترکیب کنید؟ آیا می‌توانید آن را با موارد دیگری ترکیب کنید تا ارزش بیشتری پیدا کند؟
با ترکیب همه مواردی که مشتری در یک محصول یا خدمت خاص با قیمت مشخص نیاز دارد، پیچیدگی‌ها و عدم قطعیت‌های خرید را تا حد زیادی کاهش داده و در عین حال جذابیت محصول یا خدمت را افزایش می‌دهید.

10. آیا می‌توانید کاربردی برای ضایعات بیابید؟ گاهی چنین چیزی امکان‌پذیر است.
داستانی درباره یک تولیدکننده الکترودهای چسبنده وجود دارد. این الکترودها دایره‌هایی سه اینچی بودند که مرکز آن‌‌ها سوراخ شده بود و دور انداخته می‌شدند. یک روز تولیدکننده تصمیم گرفت این ضایعات را بسته‌بندی کند. این الکترودها کاربری‌های متفاوتی مثل ضربه‌گیر در و کمد، ضربه‌گیر قاب‌‌های آویخته شده به دیوار و نشانه روی چمدان‌های مسافری پیدا کردند. این محصول برای مشتریان بسیار جذاب بود و تقریبا هیچ هزینه‌ای برای شرکت نداشت.
دنیا را از زاویه دید مشتریان خود ببینید. نیازها و خواسته‌هایی که مشتریان مایل هستند برای برطرف کردن آن‌ها هزینه کنند کدامند؟ چگونه می‌توانید نسبت به رقبا تجربه خرید بهتری برای مشتریان خود رقم بزنید؟ برای این سوال پاسخ‌های زیادی وجود دارد.

تمرین‌های عملی

۱. سه روش ویژه برای بهبود محصولات و خدمات فعلی و افزایش جذابیت آن‌ها برای مشتریان مشخص کنید.

۲. با ۱۰ نفر از بهترین مشتریان خود تماس بگیرید و نظرات و پیشنهاد‌های آن‌ها را برای جذاب‌تر و مفیدتر کردن محصولات و خدمات خود بپرسید. از تعداد ایده‌های خوبی که به شما ارائه می‌کنند، شگفت‌زده خواهید شد.

منبع: modiresabz.com

چهار روش برای تحول کسب‌وکار

فقط چهار روش در کسب‌وکار و زندگی وجود دارد که موجب تغییرات اساسی می‌شود.

۱. انجام بیشتر برخی کارها

نخستین روش این است که «بعضی کارها را بیشتر انجام دهید». چه کارهایی را باید بیشتر انجام داد؟ کارهایی را بیشتر انجام دهید که بهترین نتایج را از آن‌ها می‌گیرید؛ کارهایی که موفقیت‌آمیز هستند؛ فعالیت‌هایی که بیشترین و قابل پیش‌بینی‌ترین فروش و سودآوری را به همراه می‌آورند.

جالب اینکه بسیاری از شرکت‌ها این اصل اساسی را نادیده می‌گیرند. آن‌‌ها به جای مشخص کردن محصولات و خدماتی که در صورت صرف زمان و توجه کافی، ظرفیت موفقیت و سودآوری فراوان دارند، همه زمان و پول خود را صرف پیشبرد کل خط تولید می‌کنند.

2. انجام کم‌تر برخی کارها

دومین روش تغییر این است که برخی کارها را «کمتر انجام دهید». چه کارهایی را باید کمتر انجام داد؟ پاسخ ساده است. کارهایی را کمتر انجام دهید که نسبت به کارهای دیگر، نتایج کمتری به ‌دنبال دارند.

قانون ۸۰/۲۰ را در کسب‌وکار خود به کار گیرید. ۸۰ درصد محصولات و خدمات فقط ۲۰ درصد فروش و سود را به همراه دارند. بسیاری شرکت‌ها سیاست استراتژیک خاصی دارند که هر سال تولید ۱۰ تا ۲۰ درصد محصولات را متوقف می‌کنند و همزمان هدفی تعیین می‌کنند که هر سال ۲۰ درصد فروششان مربوط به محصولات و خدمات جدید باشد.

دو روش نخست تغییر کسب‌وکار و بهبود فروش این است که بعضی کارها را بیشتر و بعضی دیگر را کمتر انجام دهید. چه کارهایی را باید بیشتر یا کمتر انجام دهید؟

3. انجام کاری جدید و متفاوت

سومین روش تغییر نتایج فروش و بازاریابی، انجام کاری کاملا جدید و متفاوت است که یکی از سخت‌ترین اقدامات به حساب می‌آید. اغلبِ افراد به «گوشه امن» خود چسبیده‌اند و بدون توجه به آنچه در اطرافشان می‌گذرد، برای ماندن در آن مبارزه و تلاش می‌کنند.

این سندروم «عدم نوآوری» باعث شد شرکتی مانند نوکیا که فناوری اصلی آیفون و آی‌پد حاصل کار او بود در برابر آن فناوری‌ها مقاومت کند، زیرا می‌ترسید در کسب‌وکار فعلی‌اش اختلال ایجاد کند.

این یکی از ضعف‌های بزرگ در بازاریابی و فروش است. شرکت‌ها عاشق محصولات و خدمات فعلی خود می‌شوند و سپس سایر محصولات و خدماتی که شاید با کسب‌وکار فعلی‌شان متناسب باشد را پس می‌زنند. همین موضوع باعث سقوط بلک‌بری و نوکیا شد و هر سال موجب افول و انحطاط شرکت‌های کوچک و بزرگ بسیاری در سراسر دنیا می‌شود.

بنابراین برای بقا و موفقیت در بازار امروز چه باید کرد؟ گری هَمِل و سی.کِی. پراهالاد در کتاب فوق‌العاده خود «رقابت برای آینده» می‌نویسند: «هر شرکتی باید پنج سال آینده را پیش‌بینی کرده و برای تسلط بر بازار در آن زمان تلاش کند». شما نیز باید همواره همین کار را انجام دهید.

آینده خود را بسازید

سپس دوباره به زمان حال فکر کنید و بپرسید «امروز چه کاری را آغاز کنیم که ۵ سال دیگر هدایت‌کننده کسب‌وکارمان باشد؟»
به چه محصولات و خدمات دیگری نیاز داریم؟ به چه مهارت‌ها و قابلیت‌های دیگری نیاز داریم؟ چه کارهایی را بیشتر و چه کارهایی را کمتر انجام دهیم؟ چه کاری را فورا آغاز کنیم تا این آمادگی را داشته باشیم که ۵ سال دیگر رهبر بازار شویم؟

شروع کاری جدید بسیار دشوار است. به همین دلیل کنفوسیوس می‌گوید «سفرهای طولانی با نخستین گام آغاز می‌شود». برای آغاز کاری جدید، اولین گام همیشه سخت‌ترین گام است؛ اما اگر می‌خواهید به جای اینکه قربانی آینده باشید، آینده را بسازید، نخستین قدم همیشه لازم‌ترین قدم است.

مایکل کامی، برنامه‌ریز استراتژیک جمله معروفی دارد «آن‌هایی که برای آینده برنامه‌ریزی نمی‌کنند، آینده‌ای ندارند».

برای رسیدن به چیزی که قبلا هرگز به آن نرسیده‌اید، باید کاری انجام دهید که قبلا هرگز انجام نداده‌اید. باید مهارت‌هایی را در خود پرورش دهید که قبلا نداشته‌اید. باید محصولات و خدماتی ارائه دهید که قبلا ارائه نداده‌اید. باید فردی متفاوت از گذشته خود شوید.

 

4. توقف کامل برخی از کارها

چهارمین راه تغییر زندگی و کار این است که انجام کارهای خاصی را به طور کامل متوقف کنید. کارهای زیادی وجود دارند که زمان و پولتان را صرف آن‌ها می‌کنید و شاید در یک بازه زمانی ارزشمند بوده‌اند،‌ اما دیگر ارزشمند و مهم نیستند. افراد بسیاری که تحت تاثیر گوشه امن خود هستند، زمان زیادی را صرف انجام کارهایی می‌کنند که اصلا لازم نیست انجام شود.

«تفکر از صفر» را در همه فعالیت‌های بازاریابی خود تمرین کنید. بپرسید «آیا در حال حاضر کاری را انجام می‌دهم که اگر تمام شود با دانش فعلی دوباره آن را انجام نخواهم داد؟»

آیا محصول یا خدمتی وجود دارد که اگر از صفر شروع می‌کردید با دانش فعلی خود به بازار ارائه نمی‌کردید؟ آیا کاری در بازاریابی و فروش وجود دارد که با دانش فعلی دوباره انجامش نخواهید داد؟ آیا فرایندی در کسب‌وکارتان وجود دارد که اگر تمام شود با دانش فعلی دوباره آن را آغاز نخواهید کرد؟

با پرسیدن دائم این سوالات، ذهنتان باز می‌شود و پذیرای امکانات جدید می‌شوید. خیلی جالب و تاسف‌آور است که بسیاری از شرکت‌ها اسیر کارهایی هستند که موجب صرف زمان و هزینه‌های غیر لازم می‌شود و با دانش فعلی‌شان هرگز دوباره آن‌ها را انجام نخواهند داد. اسیر ماندن در کارهای قدیمی و بی‌حاصل، از انرژی لازم برای ارائه محصولات و خدمات جدید متناسب با بازار امروز و یافتن راه‌های جدید برای بازاریابی آن‌ها می‌کاهد.

ذهنتان را باز نگه دارید

خلاق باشید. به گوشه امن پناه نبرید. به راهی نروید که کمترین موانع را دارد و همیشه همان کارهایی را انجام ندهید که در گذشته انجام می‌دادید. به دنبال راه‌هایی جدیدتر، بهتر، سریع‌تر، ارزانتر، ساده‌تر، مناسب‌تر و کم‌هزینه‌تر برای بازاریابی و فروش محصولات و خدمات باشید.

بدانید هر کاری که امروز انجام می‌دهید به زودی با بازارهای متغیر و رقابت‌های سخت، منسوخ می‌شود. پذیرای تغییر باشید و وقتی ایده‌ای به ذهنتان رسید، فورا و قبل از دیگران اقدام کنید. به گفته ساچل پِیج، بازیکن بیسبال «به عقب نگاه نکنید، شاید کسی در حال سبقت گرفتن باشد».

منیع: modiresabz.com