اینفلوئنسر مارکتینگ (Influencer Marketing) چیست؟ (قسمت دوم)

اینفلوئنسرها در شبکه‌های اجتماعی

تا اینجای کار سعی کردیم تعریف کلی از مفهوم اینفلوئنسرمارکتینگ و اینفلوئنسر داشته باشیم در این بخش بیشتر بر چیزی که امروز همه از آن صحبت می‌کنند و بیشتر کمپین‌های اینفلوئنسرمارکتینگ حول آن اجرا می‌شود می‌پردازیم.

اینفلوئنسرها در شبکه‌های اجتماعی با تولید محتوا در حوزه‌ای مشخص که در آن تخصص و دانش دارند مخاطبانی که پیگیر و علاقه‌مند به آن حوزه هستند را به خود جذب می‌کنند.

در شبکه‌های اجتماعی می‌توان اینفلوئنسرها را به چند دسته‌ی کلی تقسیم کرد:

  • سلبریتی‌ها
  • افراد متخصص و رهبران افکار
  • بلاگرها و تولید کنندگان محتوا
  • میکرو اینفلوئنسرها

سلبریتی ها

قدرت نفوذ سلبریتی‌ها بر مردم  و تاثیر فوق العاده آن‌ها در افزیش آگاهی از برند و فروش محصولات امروز برای همه روشن است و بسیاری از برندهای دنیا از قدرت تاثیرگذاری سلبریتی ها در کمپین‌های بازاریابی خود استفاده می‌کنند، اگر چه تاثیرگذاری سلبریتی‌ها فقط به شبکه‌های اجتماعی محدود نمی‌شود اما امروز محبوب‌ترین و پرطرفدارترین صفحات به سلبریتی‌ها تعلق دارد و پیشنهادات و صحبت‌های آن‌ها بیش از هرچیز در فضای مجازی مورد توجه قرار می‌گیرد.

بزرگ‌ترین چالش در به کارگیری این دسته از اینفلوئنسرها تعداد کم آن‌هاست، هر سلبریتی حاضر به فعالیت در کمپین‌های بازاریابی نیست و اگر هم باشد به احتمال زیاد هزینه‌ی بسیار زیادی به همراه خواهد داشت.

 از طرفی دیگر، همانطور که پیش‌تر گفتیم، اینفلوئنسرهایی که محصول یا برندی را Promote می‌کنند تا مدتی بعد نمی‌توانند سراغ برندی دیگر برود چرا که از اعتبار و قدرت تاثیرگذاریشان کاسته می‌شود.

از دیگر چالش‌های فعالیت سلبریتی‌ها به عنوان اینفلوئنسر تاثیر معکوسی است که ممکن است در خرید یک کالا داشته باشند، مثلا ممکن است جاستین بیبر تاثیرگذاری و محبوبیت بسیار زیادی در میان افراد نوجوان و جوان داشته باشد اما قطعا اگر کرم ضد آکنه را تبلیغ کند دیگر کسی سراغ آن محصول نخواهد رفت.

افراد متخصص و رهبران افکار

افراد صاحب تخصص و رهبران افکار به دلیل دانش، صلاحیت و جایگاه‌ای که دارند مورد احترام و اعتماد هستند اما بیشتر این اعتبار از جایگاه آن‌ها (جایی که در آن مشغول به کار هستند) ناشی می‌شود، به عنوان مثال یک روزنامه‌نگار شاید در موضوعی که می‌نویسد متخصص نباشد اما به دلیل این که در روزنامه‌ی مطرح کار می‌کند حرفش بیش از دیگران اعتبار دارد.

این فراد متخصص و رهبران افکار شامل گروه‌های زیر می‎شوند:

  • روزنامه‌نگارها
  • چهره‌های دانشگاهی و نویسندگان
  • کارشناسان صنایع مختلف

حتی بلاگرها و تولیدکنندگان محتوا در شبکه‌های اجتماعی که در گروهی دیگر از اینفلوئنسرها جای می‌گیرند، از رهبران افکار تاثیر می‌پذیرند به خاطر همین ارجاع دادن به رهبران افکار در پست‌های بلاگ بسیار رایج است.

بلاگرها و تولید کنندگان محتوا

بلاگ‌های تخصصی متعددی در زمینه‌های مختلف مثل ورزش و سلامتی، زیبایی، خودرو، تکنولوژی و حتی مارکتینگ وجود دارد که از تاثیرگذاری بالایی برخوردارند و مخاطبان این بلاگ‌ها برای محتوا و به خصوص نویسندگان آن ارزش بسیاری زیادی قائل هستند.

اینفلوئنسرمارکتینگ از طریق بلاگرها به روش‌های مختلفی انجام می‌شود که معمول‌ترین آن ارائه‌ی محصول به بلاگر است تا بعد از مصرف آن نقد و بررسی راجع به آن بنویسند و نگاهی مثبت در مخاطب نسبت به برند ایجاد کنند. روش دیگر، روش اسپانسری است که در این حالت می‌توانید کنترل زیادی روی محتوای نویسنده داشته باشید و حتی لینک وب‌سایت خود را در پست بلاگ درج کنید، این روش در میان تولیدکنندگان محتوا در شبکه‌های اجتماعی (اینستاگرام، یوتوب و…) رایج تر است.

میکرو اینفلوئنسرها

میکرو اینفلوئنسرها افرادی هستند که در زمینه‌ای خاص به طور مرتب در شبکه‌های اجتماعی به تولید محتوا می‌پردازند آن‌ها نه شبیه سلبریتی‌ها هستند و نه اینفلوئنسرهای مشهور، چهره‌های ناآشنایی دارند و اغلب فقط در حوزه‌ای که در آن مشغول به فعالیت هستند شناخته می‌شوند. تعداد دنبال‌کنندگان این افراد بسیار کمتر از اینفلوئنسرهای دیگر است اما از قدرت تاثیرگذاری بالایی در مخاطبان برخوردار هستند.

 

منبع: modir.tv

 

اینفلوئنسر مارکتینگ (Influencer Marketing) چیست؟ (قسمت اول)

اینفلوئنسرمارکتینگ! شاید بعد از شنیدن این کلمه بلافاصله یاد اینستاگرام و افراد کمدین یا خلاقی که در شبکه‌ها‌ی اجتماعی کلیپ‌های خنده‌دار می‌سازند و لا به لای این کلیپ‌ها اسمی از کسب و کار و محصول می‌آورند بیافتید اما اینفلوئنسرمارکتینگ و استفاده از قدرت افراد تاثیرگذار بر تصمیم گیری مخاطبان، بسیار گسترده‌تر و فراتر از این بوده و قدمت آن به سال‌ها قبل‌تر از بازاریابی شبکه‌های اجتماعی برمی‌گردد.

مردم روزانه با انواع مختلفی از تبلیغات و Promotion رو به رو هستند اما هر روز تاثیرپذیری آن‌ها (که می‌تواند خرید، آگاهی از برند و… باشد) سخت‌تر می‌شود. در این میان روش‌هایی مثل افیلیت مارکتینگ، بازاریابی نیچ، بازاریابی دهان به دهان و اینفلوئنسرمارکتینگ هستند که به دلیل تاثیرگذاری و اثربخشی بالا بیش از روش‌های دیگر مورد توجه بازاریابان قرار گرفته و هر روز کسب وکارهای بیشتری از آن در راستای برنامه‌ی بازاریابی خود بهره می‌برند.

تعریف اینفلوئنسرمارکتینگ

پیش از تعریف مفهوم اینفلوئنسرمارکتینگ، اگر نگاهی به معنای لغوی آن داشته باشیم، واژه‌ی ” Influence” به معنای تاثیرگذاری بوده و Influencer به (فرد) تاثیرگذار گفته می‌شود. پس اینفلوئنسر مارکتینگ را می‌توان بازاریابی افراد تاثیرگذار ترجمه کرد. در واقع تعریف اینفلوئنسرمارکتینگ دقیقا در معنای لغوی آن آشکار است.به بیان خلاصه‌تر؛ اینفلوئنسرمارکتینگ به بازاریابی محصولات و خدمات از طریق افرادی که تاثیر بر تصمیم خرید مردم دارند گفته می‌شود.

این تاثیرگذاری از تخصص، شهرت و محبوبیت آن‌ها ناشی می‌شود و شباهت زیادی به بازاریابی دهان به دهان دارد با این تفاوت که در این روش از افراد تاثیرگذار به جای مصرف کنندگان عادی استفاده می‌شود و  بیشتر بر افزایش آگاهی از برند (Brand Awareness)  تمرکز می‌شود تا فروش مستقیم محصولات.

اگرچه اینفلوئنسرمارکتینگ به تازگی رونق گرفته و همگی آن را با بازاریابی شبکه‌های اجتماعی به خصوص اینستاگرام می‌شناسند اما تاثیرگذاری از طریق افراد مشهور و محبوب سال‌هاست که وجود داشته و برندهای مختلف مدت‌هاست که از محبوبیت و قدرت نفوذ بالای سلبریتی‌ها برای تبلیغ محصولات یا Promotion برند خود استفاده ‌می‌کرده اند.

تاثیرگذاری بر تصمیم یا آگاهی مردم می‌تواند جنبه‌های مختلفی را دربرگیرد و ممکن است از انتخاب یک نماینده در انتخابات ریاست جمهوری گرفته تا تصمیم برای خرید یک کالا و اعتماد و شناخت یک برند متفاوت باشد.

اینفلوئنسر کیست و چه ویژگی‌هایی دارد؟

به طور کلی هر کسی که بر عقیده، نظر، رفتار و تصمیم فردی دیگر تاثیر بگذارد اینفلوئسر محسوب می‌شود. اینفلوئنسر می‌تواند شخص حقوقی یا حقیقی باشد و از شخصیت‌های مطرح و سلبریتی‌ها گرفته تا سازمان‌ها و برندها را شامل شود اما در اینفلوئنسرمارکتینگ به اشخاصی با گروهی از مخاطبان وفادار و تاثیرپذیر ، ایفلوئنسر گفته می‌شود.

به بیان دقیق‌تر اینفلوئنسرها افراد مستقلی هستند که به خاطر تخصص، محبوبیت یا دانشی که دارند حرفشان در میان مخاطبانشان (نیچ بازار) از نفوذ و تاثیر بالایی برخوردار است.

یک اینفلوئنسر همیشه اینفلوئنسر نیست!

نکته‌ای که در تعریف اینفلوئنسرها نباید از آن غافل شد این است که این افراد ابزار بازاریابی نیستند که همیشه یکجور عمل کنند، اینفلوئنسرها همیشه و همه جا نمی توانند تاثیرگذار باشند. اشخاص تاثیرگذار فقط برای برندهای مشخص و در کمپین‌های خاص از قدرت تاثیرگذاری برخوردار هستند.

مثلا بلاگر یا سلبریتی‌ای که در حوزه‌ی سلامت و تناسب اندام شناخته می‌شود هرگز نمی‌تواند تاثیری که در معرفی محصولات رژیمی و ورزشی داشته در معرفی گوشی‌های موبایل داشته باشد و یا این که یک اینفلوئنسر نمی‌تواند در دو کمپین مختلف به طور همزمان تاثیرگذار باشد.

تعداد مخاطبان

یکی از رایج‌ترین اشتباهات در مواجه با اینفلوئنسرها معیار کیفیت سنجی آن‌ها بر اساس تعداد مخاطبان، لایک‌ها و کامنت‌های آن‌هاست در صورتی که این اعداد و ارقام صرفا به معنی محبوبیت افراد می‌باشد و نه تاثیرگذاری بیشتر، ممکن است شخصی مخاطبان کمتری داشته اما به دلیل دانش، تخصص و بهایی که به مخاطبان خود می‌دهد به مراتب تاثیرگذارتر از شخصی باشد که مخاطبان بسیار زیادی دارد اما از قدرت نفوذ و اعتبار پایینی برخوردار است.

پس تعداد مخاطبان و تعامل آن‌ها تنها معیاری برای اندازه‌گیری محبوبیت افراد است و نه میزان تاثیرگذاری آن‌ها.

اینفلوئنسرها یک انتخاب هستند

کاملا برعکس تبلیغات تلویزیونی که در میان برنامه‌های تلویزیون ناگهان پخش می‌شوند و فقط به خاطر این که کنترل تلویزیون رو پیدا نمی‌کنید ناچار به دیدن آن هستید و یا بیلبوردهای خیابان که فقط به خاطر این که در جلوی چشم هستند دیده می شوند، مخاطبان با خواسته و علاقه‌ی خود اینفلوئنسرها را دنبال می‌کنند و به پیشنهاداتشان گوش می‌دهند.

اما این را نباید فراموش کرد، همانطور که گفتیم اگر اینفلوئنسری همواره به تبلیغ و فعالیت در کمپین‌های متعدد بازاریابی بپردازد در نهایت درست مثل یک بیلبورد به رسانه‌ی تبلیغاتی تبدیل شده و مخاطبان نه از او تاثیر می‌پذیرند و نه حتی به پیام‌های تبلیغاتی‌اش توجه می‌کنند.

 

یک اینفلوئنسر:

  • به محتوا و حوزه‌ی کسب و کار برند علاقه دارد
  • دقیقا در حوزه‌ا‌ی که خود در آن شناخته شده از برندی صحبت می‌کند.
  • پیش از این که مخاطبان زیادی داشته باشد مخاطبانی وفادار دارد که به او اعتماد دارند
  • می‌داند چطور افراد را به سمت برند شما هدایت کند
  • پیشنهاداتش از ارزش بالایی برخوردار است

کسی که حداقل تاثیرگذاری را دارد:

  • فردی متظاهر است و هیچ تمایلی به محصولی که تبلیغ می کند ندارد
  • فقط به دلیل این که پول دریافت کرده از برندی صحبت می‌‎کند
  • مخاطبان زیادی دارد اما هیچ ارتباطی با حوزه‌ی کسب و کار شما ندارد.
  • به واسطه‌ی تعداد زیاد دنبال کنندگان شناخته می‌شود تا دانش و تخصص.
  • به طور همزمان در چند کمپین از برندهای مختلف فعالیت می‌کند.

منبع: modir.tv

5 قدم در یک برنامه بازاریابی ساده

سه قدم مقدماتی و دو قدم عملی

1.شناسایی مزیت های محصول

تمامی مزیت ها را بنویسید
توجه داشته باشین:
تمامی مزیت هایی که برای مشتری وجود داره، نه فقط ویژگی های محصول
مثال: ویژگی های تلویزیون مانند ابعاد، اتصال به اینترنت و … اگرچه بر اساس ویژگی محصول انتخاب صورت می گیرد، اما بر اساس ویژگی محصول خرید انجام نمی شود.

مثال:سایت فروش بلیط هواپیما
ویژگی محصول: توضیحات در مورد پروازها، مقایسه قیمت ها و…
مزیت:در آن توضیحاتی در مورد مکان های توریستی آمده است.

2.تشخیص مشکلاتی که محصول شما آنرا حل می کند.

3. احساسات را تحریک کنید.(احساسات مانند: ترس، غرور، شادی، گناه، حسادت و…)

همانطور که در قبل هم اشاره شد انتخاب ها منطقی و براساس ویژگی هاست، اما نکته کلیدی این است که: خریدها براساس احساسات انجام می شود. درسته که ما به ویژگی ها توجه و انتخاب هایی منطقی می کنیم. اما دلیل اصلی خرید بر پایه احساس انجام می شود.

با یک مثال سعی می کنم بهتر توضیح بدهم.
محصول: بیمه عمر
انتخاب ها بر اساس ویژگی ها ست. عقلانی و منطقی
اما خرید بر چه اساسی است؟
خرید هم بر اساس احساسی مانند ترس برای خانواده شکل می گیرد.

4.شناسایی مخاطب هدف

– اطلاعات مربوط به مشتری ایده آل را بنویسید.
(جنسیت، سن، درآمد، وضعیت تاهل، شغل، سفر، فرزندها، روش زندگی، محل ژندگی، مسکن، علایق و تفریح…)
این اطلاعات با جزییات بیشتر می تواند دقت شما را بیشتر کند.
جزییاتی مانند :

  • اهل رستوران رفتن است؟ خودش آشپزی می کند؟ چه نوع غذایی دوست دارد؟
  • چه کتابهایی مطالعه می کند؟
  • چگونه جستجو می کند؟ چگونه آموزش می بینند؟

5. حضور داشتن در مکانهایی که مخاطب حضور دارد.

  • در کجا می توان این افراد را پیدا کرد؟
  • برای تفریح به کجا می رود؟
  • وقت خود را بیشتر درکجا می گذراند؟
  • کجا خرید می کند؟
  • کدام رستوران می رود؟
  • اهل کدام شبکه های اجتماعی هست؟ در کدام گروه ها عضو هست؟
  • چه مجلات و روزنامه هایی مطالعه می کند؟
  • از این طریق می توانید درجایی باشید که تعداد زیادی از مخاطبین شما هستند.

نکاتی در مورد قدمهای عملیاتی

در این مرحله با سه c سرو کار داریم:

  • Creat: پیشنهادهای مناسب (Offers)
  • Capture: گرفتن و نگه داشتن سرنخ ها(leads )
  • Convert: فروش (To Sales)

مثال: فروش ipad

برای تولید سرنخ از مخاطبین هدف چه چیزهایی را می توان پیشنهاد داد؟
دادن اطلاعاتی که به دنبال آن هستند. مانند مقایسه ipad با دیگر وسایل. مقایسه ipad های مختلف با هم.

توجه داشته باشید که یک مشتری نیازهای مختلفی دارد که باید به آن توجه کرد. مانند:

  • نیاز به اطلاعات
  • نیاز به فکر کردن
  • نیاز به زمانی برای تصمیم گیری و خرید

و در این مراحل نیاز به همراهی شما دارد تا بتواند مراحل قیف فروش را طی کرده و خرید انجام شود.

استفاده از نمونه برنامه بازاریابی به شما کمک می کند. شاید به نوعی دیکته می‌کند که چگونه برنامه بازاریابی خود را شروع کنید.

منبع: www.ibazaryabi.com

ده راهکار خلاقانه برای محصولات قدیمی

هر محصول یا خدمتی که باعث شده به جایگاه فعلی خود در کسب‌وکار یا صنعت برسید، برای پیشبرد بلندمدت شما کافی نیست.
۸۰ درصد محصولات و خدماتی که مردم پنج سال پیش استفاده می‌کردند، امروز دیگر منقرض شده‌اند؛ یعنی به طور میانگین ۲۰ درصد محصولات و خدماتی که در بازار امروز ارائه می‌شود، از جمله محصولات خود شما، در مدت ۱۲ ماه منسوخ می‌شود و باید آن‌ها را با محصولات و خدمات جذاب‌تری جایگزین کرد.

با اینکه شاید مقابله با مشکل منسوخ شدن محصولات در نگاه اول دشوار به نظر آید، اما راه‌حل‌های خلاقانه با پرسیدن سوالات درست آشکار خواهند شد. همواره درباره محصولات و خدمات خود سوالاتی بپرسید تا به ایده‌هایی برسید که این محصولات و خدمات را قابل بازاریابی یا سودآورتر کند.

این سوالات را مدام از خود بپرسید و به آن‌ها پاسخ دهید.

۱. آیا محصولات و خدماتتان استفاده‌های دیگری هم دارند؟ آیا شرکت‌ها، صنایع یا مشتریان دیگر هم می‌توانند از آن‌ها استفاده کنند؟
یکی از قوانین ما این است که اگر محصول یا خدمت خوبی دارید که مشتریان آن را نمی‌خرند، به جای محصول، مشتریان را عوض کنید. شاید تلاش‌های بازاریابی و فروش را بر بازار هدف اشتباهی متمرکز کرده‌اید.

2. آیا می‌توانید کارهای شرکت دیگری را کپی یا تقلید کنید تا محصولات و خدماتتان بهتر شود‌؟ یکی از هوشمندانه‌ترین کارها در کسب‌وکار این است که رقبای موفق خود را تحسین کنید و به دنبال راه‌‌هایی برای انجام کارها به روشی بهتر از آن‌ها باشید.
به دنبال راه‌هایی برای انتقال یک نوآوری یا فناوری از یک صنعت به صنعتی دیگر باشید. هنری فورد ایده خط تولید خود را با مشاهده عملکرد کارخانه بسته‌بندی گوشت به دست آورد.
از کدام کسب‌وکارهای موفق در اطراف خود می‌توان ایده‌برداری کرد تا کسب‌وکاری کاراتر و سودآورتر داشته باشید؟

‌۳. آیا می‌توانید محصول فعلی خود را تصحیح کنید، تغییر دهید یا دوباره بسته‌بندی کنید تا متفاوت کار کند یا به نظر آید؟ آیا می‌توانید تغییر جدیدی به آن اضافه کنید؟ «والت دیزنی» و «روی دیزنی» در اواخر دهه ۱۹۴۰ مشغول بازدید از باغ‌های تیوولی کپنهاگ بودند که دریافتند این پارک بی‌عیب است و یک دانه کبریت یا تکه کاغذ در هیچ جای آن نیفتاده است. برعکس، تقریبا همه پارک‌های سرگرمی بزرگ و کوچک در آمریکا از جمله کانتی فِیرز و رودس کثیف، پر از آشغال و پسمانده غذا بودند. در آن لحظه فکر تاسیس دیزنی‌لند به ذهن والت رسید. او گفت: «می‌خواهم پارکی بسازم که آنقدر تمیز و زیبا باشد که والدین از همه جای دنیا کودکانشان را بارها و بارها برای بازدید از آن بیاورند».

4. آیا می‌توانید محصول را تقویت ‌کنید؟ آیا می‌توانید آن را بزرگ‌تر، قوی‌تر و درخشان‌تر ‌کنید؟‌ آیا آن را به روشی توسعه می‌دهید تا جذاب‌تر باشد؟
من هر سال خانواده خود را به گردش یک‌ هفته‌ای در دریای کارائیب با کشتی «شکوه دریاها» می‌برم. زمانی که این کشتی ساخته شد، بزرگ‌ترین کشتی تفریحی تاریخ بود که گنجایش ۵۰۰۰ نفر را داشت. این کشتی هفت محوطه کاملا مختلف از نیمه‌ استوایی تا کویری و تعداد زیادی رستوران اروپایی و آمریکایی دارد.

  روش‌های کم‌هزینه برای بازاریابی و تبلیغات

5. آیا می‌توانید آن را کوچک کنید؟ آیا می‌توانید آن را کوچک‌تر، کوتاه‌تر یا اقتصادی‌تر کنید؟ چه چیزی را از آن حذف یا کم می‌کنید تا ساده‌تر شود؟ آیا می‌توانید آن را به اجزایش تقسیم کنید و آن‌ها را جداگانه بفروشید؟‌

6. نظرتان درباره یک جایگزین چیست؟‌ آیا می‌توانید مواد، فرایند، روش تولید و توزیع یا تبلیغ و بسته‌بندی متفاوتی برای آن در نظر بگیرید؟

7. آیا می‌توانید اجزای محصول یا خدمت خود را تغییر دهید یا چیدمان آن را عوض کنید؟ آیا راهی هست که محصول یا خدمتتان را جذاب‌تر، قابل فروش‌تر، ارزان‌تر یا مطلوب مشتریان بیشتری کنید؟

8. آیا می‌توانید تفکر خود را برعکس کنید و رویکردی کاملا متفاوت با آنچه امروز انجام می‌دهید در پیش بگیرید؟ یکی از کارهای متضادی که چند سال پیش انجام دادم این بود که برای فروش موجودی بیش از اندازه محصول، به جای کاهش قیمت، آن را افزایش دادم. به خاطر ارزش دریافتی بالاتر و پاداش‌هایی که در نظر گرفته بودیم، آنقدر محصول فروختیم که در چند ماه اخیر به آن نرسیده بودیم.

9. آیا می‌توانید محصول خود را با چیز دیگری ترکیب کنید؟ آیا می‌توانید آن را با موارد دیگری ترکیب کنید تا ارزش بیشتری پیدا کند؟
با ترکیب همه مواردی که مشتری در یک محصول یا خدمت خاص با قیمت مشخص نیاز دارد، پیچیدگی‌ها و عدم قطعیت‌های خرید را تا حد زیادی کاهش داده و در عین حال جذابیت محصول یا خدمت را افزایش می‌دهید.

10. آیا می‌توانید کاربردی برای ضایعات بیابید؟ گاهی چنین چیزی امکان‌پذیر است.
داستانی درباره یک تولیدکننده الکترودهای چسبنده وجود دارد. این الکترودها دایره‌هایی سه اینچی بودند که مرکز آن‌‌ها سوراخ شده بود و دور انداخته می‌شدند. یک روز تولیدکننده تصمیم گرفت این ضایعات را بسته‌بندی کند. این الکترودها کاربری‌های متفاوتی مثل ضربه‌گیر در و کمد، ضربه‌گیر قاب‌‌های آویخته شده به دیوار و نشانه روی چمدان‌های مسافری پیدا کردند. این محصول برای مشتریان بسیار جذاب بود و تقریبا هیچ هزینه‌ای برای شرکت نداشت.
دنیا را از زاویه دید مشتریان خود ببینید. نیازها و خواسته‌هایی که مشتریان مایل هستند برای برطرف کردن آن‌ها هزینه کنند کدامند؟ چگونه می‌توانید نسبت به رقبا تجربه خرید بهتری برای مشتریان خود رقم بزنید؟ برای این سوال پاسخ‌های زیادی وجود دارد.

تمرین‌های عملی

۱. سه روش ویژه برای بهبود محصولات و خدمات فعلی و افزایش جذابیت آن‌ها برای مشتریان مشخص کنید.

۲. با ۱۰ نفر از بهترین مشتریان خود تماس بگیرید و نظرات و پیشنهاد‌های آن‌ها را برای جذاب‌تر و مفیدتر کردن محصولات و خدمات خود بپرسید. از تعداد ایده‌های خوبی که به شما ارائه می‌کنند، شگفت‌زده خواهید شد.

منبع: modiresabz.com

چهار روش برای تحول کسب‌وکار

فقط چهار روش در کسب‌وکار و زندگی وجود دارد که موجب تغییرات اساسی می‌شود.

۱. انجام بیشتر برخی کارها

نخستین روش این است که «بعضی کارها را بیشتر انجام دهید». چه کارهایی را باید بیشتر انجام داد؟ کارهایی را بیشتر انجام دهید که بهترین نتایج را از آن‌ها می‌گیرید؛ کارهایی که موفقیت‌آمیز هستند؛ فعالیت‌هایی که بیشترین و قابل پیش‌بینی‌ترین فروش و سودآوری را به همراه می‌آورند.

جالب اینکه بسیاری از شرکت‌ها این اصل اساسی را نادیده می‌گیرند. آن‌‌ها به جای مشخص کردن محصولات و خدماتی که در صورت صرف زمان و توجه کافی، ظرفیت موفقیت و سودآوری فراوان دارند، همه زمان و پول خود را صرف پیشبرد کل خط تولید می‌کنند.

2. انجام کم‌تر برخی کارها

دومین روش تغییر این است که برخی کارها را «کمتر انجام دهید». چه کارهایی را باید کمتر انجام داد؟ پاسخ ساده است. کارهایی را کمتر انجام دهید که نسبت به کارهای دیگر، نتایج کمتری به ‌دنبال دارند.

قانون ۸۰/۲۰ را در کسب‌وکار خود به کار گیرید. ۸۰ درصد محصولات و خدمات فقط ۲۰ درصد فروش و سود را به همراه دارند. بسیاری شرکت‌ها سیاست استراتژیک خاصی دارند که هر سال تولید ۱۰ تا ۲۰ درصد محصولات را متوقف می‌کنند و همزمان هدفی تعیین می‌کنند که هر سال ۲۰ درصد فروششان مربوط به محصولات و خدمات جدید باشد.

دو روش نخست تغییر کسب‌وکار و بهبود فروش این است که بعضی کارها را بیشتر و بعضی دیگر را کمتر انجام دهید. چه کارهایی را باید بیشتر یا کمتر انجام دهید؟

3. انجام کاری جدید و متفاوت

سومین روش تغییر نتایج فروش و بازاریابی، انجام کاری کاملا جدید و متفاوت است که یکی از سخت‌ترین اقدامات به حساب می‌آید. اغلبِ افراد به «گوشه امن» خود چسبیده‌اند و بدون توجه به آنچه در اطرافشان می‌گذرد، برای ماندن در آن مبارزه و تلاش می‌کنند.

این سندروم «عدم نوآوری» باعث شد شرکتی مانند نوکیا که فناوری اصلی آیفون و آی‌پد حاصل کار او بود در برابر آن فناوری‌ها مقاومت کند، زیرا می‌ترسید در کسب‌وکار فعلی‌اش اختلال ایجاد کند.

این یکی از ضعف‌های بزرگ در بازاریابی و فروش است. شرکت‌ها عاشق محصولات و خدمات فعلی خود می‌شوند و سپس سایر محصولات و خدماتی که شاید با کسب‌وکار فعلی‌شان متناسب باشد را پس می‌زنند. همین موضوع باعث سقوط بلک‌بری و نوکیا شد و هر سال موجب افول و انحطاط شرکت‌های کوچک و بزرگ بسیاری در سراسر دنیا می‌شود.

بنابراین برای بقا و موفقیت در بازار امروز چه باید کرد؟ گری هَمِل و سی.کِی. پراهالاد در کتاب فوق‌العاده خود «رقابت برای آینده» می‌نویسند: «هر شرکتی باید پنج سال آینده را پیش‌بینی کرده و برای تسلط بر بازار در آن زمان تلاش کند». شما نیز باید همواره همین کار را انجام دهید.

آینده خود را بسازید

سپس دوباره به زمان حال فکر کنید و بپرسید «امروز چه کاری را آغاز کنیم که ۵ سال دیگر هدایت‌کننده کسب‌وکارمان باشد؟»
به چه محصولات و خدمات دیگری نیاز داریم؟ به چه مهارت‌ها و قابلیت‌های دیگری نیاز داریم؟ چه کارهایی را بیشتر و چه کارهایی را کمتر انجام دهیم؟ چه کاری را فورا آغاز کنیم تا این آمادگی را داشته باشیم که ۵ سال دیگر رهبر بازار شویم؟

شروع کاری جدید بسیار دشوار است. به همین دلیل کنفوسیوس می‌گوید «سفرهای طولانی با نخستین گام آغاز می‌شود». برای آغاز کاری جدید، اولین گام همیشه سخت‌ترین گام است؛ اما اگر می‌خواهید به جای اینکه قربانی آینده باشید، آینده را بسازید، نخستین قدم همیشه لازم‌ترین قدم است.

مایکل کامی، برنامه‌ریز استراتژیک جمله معروفی دارد «آن‌هایی که برای آینده برنامه‌ریزی نمی‌کنند، آینده‌ای ندارند».

برای رسیدن به چیزی که قبلا هرگز به آن نرسیده‌اید، باید کاری انجام دهید که قبلا هرگز انجام نداده‌اید. باید مهارت‌هایی را در خود پرورش دهید که قبلا نداشته‌اید. باید محصولات و خدماتی ارائه دهید که قبلا ارائه نداده‌اید. باید فردی متفاوت از گذشته خود شوید.

 

4. توقف کامل برخی از کارها

چهارمین راه تغییر زندگی و کار این است که انجام کارهای خاصی را به طور کامل متوقف کنید. کارهای زیادی وجود دارند که زمان و پولتان را صرف آن‌ها می‌کنید و شاید در یک بازه زمانی ارزشمند بوده‌اند،‌ اما دیگر ارزشمند و مهم نیستند. افراد بسیاری که تحت تاثیر گوشه امن خود هستند، زمان زیادی را صرف انجام کارهایی می‌کنند که اصلا لازم نیست انجام شود.

«تفکر از صفر» را در همه فعالیت‌های بازاریابی خود تمرین کنید. بپرسید «آیا در حال حاضر کاری را انجام می‌دهم که اگر تمام شود با دانش فعلی دوباره آن را انجام نخواهم داد؟»

آیا محصول یا خدمتی وجود دارد که اگر از صفر شروع می‌کردید با دانش فعلی خود به بازار ارائه نمی‌کردید؟ آیا کاری در بازاریابی و فروش وجود دارد که با دانش فعلی دوباره انجامش نخواهید داد؟ آیا فرایندی در کسب‌وکارتان وجود دارد که اگر تمام شود با دانش فعلی دوباره آن را آغاز نخواهید کرد؟

با پرسیدن دائم این سوالات، ذهنتان باز می‌شود و پذیرای امکانات جدید می‌شوید. خیلی جالب و تاسف‌آور است که بسیاری از شرکت‌ها اسیر کارهایی هستند که موجب صرف زمان و هزینه‌های غیر لازم می‌شود و با دانش فعلی‌شان هرگز دوباره آن‌ها را انجام نخواهند داد. اسیر ماندن در کارهای قدیمی و بی‌حاصل، از انرژی لازم برای ارائه محصولات و خدمات جدید متناسب با بازار امروز و یافتن راه‌های جدید برای بازاریابی آن‌ها می‌کاهد.

ذهنتان را باز نگه دارید

خلاق باشید. به گوشه امن پناه نبرید. به راهی نروید که کمترین موانع را دارد و همیشه همان کارهایی را انجام ندهید که در گذشته انجام می‌دادید. به دنبال راه‌هایی جدیدتر، بهتر، سریع‌تر، ارزانتر، ساده‌تر، مناسب‌تر و کم‌هزینه‌تر برای بازاریابی و فروش محصولات و خدمات باشید.

بدانید هر کاری که امروز انجام می‌دهید به زودی با بازارهای متغیر و رقابت‌های سخت، منسوخ می‌شود. پذیرای تغییر باشید و وقتی ایده‌ای به ذهنتان رسید، فورا و قبل از دیگران اقدام کنید. به گفته ساچل پِیج، بازیکن بیسبال «به عقب نگاه نکنید، شاید کسی در حال سبقت گرفتن باشد».

منیع: modiresabz.com